شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

نامۀ اعمال

اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بی‌دین، اگر مستم
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی دستم؟

ز بس خواناست از پیشانی‌ام خط گنه‌کاری
تواند نامۀ اعمال شد آیینه در دستم...

نگاه ظاهر و باطن، یکی کردم، تو را دیدم
رسا شد، این دو کوته رشته را با هم چو پیوستم

ندیدم کلفت از کس تا نکردم کلفتی با کس
نرنجیدم ز رنجانیدن کس تا زبان بستم

نرنجانیدم از خود هیچ‌کس را غیر این «واعظ»
که با سر پنجۀ تأثیر افغان خاطری خَستم