سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد