ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد