صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
حاجیان را گفت: آنجا کعبه عریان میشود
در طواف کعبه آنجا جسمتان جان میشود
ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را
نیهای خشکنای صحرای نینوا را
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
حضرتِ عباسی آمد شعر، دستانش طلاست
چشم شیطان کور! حالم امشب از آن حالهاست!