جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
در حجم قنوتها دعا تعطیل است
یاد از تو - غریب آشنا! - تعطیل است
او غربت آفتاب را حس میکرد
در حادثه، التهاب را حس میکرد
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست