چه حرفهای زلالی که رودهای روانند
چه نورها، چه سخنها که با تو در جریانند
صدای کربوبلای حسین میآید
به هوش باش، صدای حسین میآید
قلم چگونه گذارد قدم به ساحت تو
توان واژه کجا بود و طرح صحبت تو
کيستی ای خندههايت رحمةٌ للعالمين
گيسوانت ليلةالقدر سماوات و زمین
میروم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا
یکطرفشمسالشموسویکطرفشمسالضحی
رسید و گرد راهش کهکشانها را چراغان کرد
قدم برداشت، نیشابور را فیروزه باران کرد
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
آفتاب بن علی بن حسين بن علی
راوی نور، شكافندۀ علم ازلی
گل شمّهای از آیۀ تطهیر تو باشد
گر آینه در آینه تکثیر تو باشد