سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
سرچشمۀ فیض، روح ربانی تو
دریای فتوت، دل طوفانی تو
بی خون تو گل، رنگ بهاران نگرفت
این بادیه بوی سبزهزاران نگرفت
شوریده سری که شرح ایمان میکرد
هفتاد و دو فصلِ سرخ عنوان میکرد