پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
غم از دیار غمزده عزم سفر نداشت
شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بیامام شد