چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
همیشه سفرهاش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد
آتش: شده از خجالت روی تو آب
خانه: شده بعد رفتن تو بیخواب
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست