ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
فتنه چون خون دوید در شریان
در شب شوم و شرم شد انسان
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
دست در دستِ باد میریزد
به روی شانه گیسوان سپید
دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
ای خداجلوه و نبیمرآت
مرتضیخصلت و حسینصفات
چه خبر شد که راه بندان است
کوچه کوچه پر از غزلخوان است
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
چون وجود مقدس ازلی
شاهد دلربای لم یزلی
با حضورت ستارهها گفتند
نور در خانهٔ امام رضاست
هستی ما چو پلک وا میکرد
به حضور تو التجا میکرد
صبح صادق که میدمد دل من
سرخوش از بادۀ حضور شود
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
در روايات ناب معصومين، در احادیث نغز اهل ولا
شرح نورانی مفاخرهایست، آیه آیه تمام نور هدی
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
گر علی دل، قرار او زهراست
ور علی گل، بهار او زهراست
صبح شور آفرین میلادت
لحظهها چون فرشتگان شادند