میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود