میرفت که با آب حیات آمده باشد
میخواست به احیای فرات آمده باشد
سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
اول دلتنگی است تازه شب آخری
چه کردی ای روضهخوان چه کردی ای منبری