به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را