شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را