به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را