صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟