زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر