چه سالها در انتظار ذوالفقار حیدری
تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری
زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای!
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشتهای؟
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را