حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان