عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین