با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود