در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت