تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند