ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند