ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
از «من» که در آینهست بیزارم کن
شبنم بنشان به چهرهام، تارم کن
با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
آه است به روی لب عالم، آه است
هنگام وداع سخت مهر و ماه است
برگشتنت حتمیست! آری! رأس ساعت
هرچند یک شب مانده باشد تا قیامت
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
مرا سوزاند آخر، سوز آهی
که برمیخواست از هُرم گناهی
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند