ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند