جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
من شعر خوبی گفتم امّا او
از شعر من یک شعر بهتر گفت
ابرهای سیاه میگریند
باز باران و باز هم باران
ای عزّت را گرفته بی سر بر دوش
وی تنگ گرفته عشق را در آغوش
هنوز مانده بفهمیم اینکه کیست علی
برای عشق و عدالت غریب زیست علی
در حجم قنوتها دعا تعطیل است
یاد از تو - غریب آشنا! - تعطیل است
داغ تو اگرچه روز را شام کند
دشمن را زهر مرگ در کام کند
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی