اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم