تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است
هر جا که نام اوست هوا کربلایی است
صدای کربوبلای حسین میآید
به هوش باش، صدای حسین میآید
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا میزند مردی دوباره آستینش را
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش