میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی