آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را