نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
گرچه بیش از دیگران، سهمش در این دنیا غم است
«مرد» اخمش، خندهاش، حرفش، نگاهش، محکم است
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
قسم خوردهای! اهل ایثار باش
قسم خوردهای! پای این کار باش
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
گفتند: که تا صبح فقط یک راه است
با عشق فقط فاصلهها کوتاه است
سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد
فرق مادر شهید
با تمام مادران دیگر زمین
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست
دوباره عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید