در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...