باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی