باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی