بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید