بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید