شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم