گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم