هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است