ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار