گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار