عارف وسط خطابۀ توحیدش
زاهد بعد از نماز پرتردیدش
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو
بدیها دور بادا از وجود خیرخواه تو
نه از سر درد، سینه را چاک زدیم
نه با دل خود، سری به افلاک زدیم
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم