شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها