سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری