سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری