سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری