سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری