صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد