تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
بهجز رحمت پیمبر از دری دیگر نمیآمد
ولو نجرانیان را تا ابد باور نمیآمد
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را
در سجدۀ خود شور این آیینهکاری را
هرچند درک ناقص تاریخ کافی نیست
در اینکه حق با توست اما اختلافی نیست
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
باید که گناه را فراموش کنیم
قدری به سکوت قبرها گوش کنیم